۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

راستی گل‌پر چه رنگی است؟

تازگی‌ها حس می‌کنم از من می‌ترسی. از تغییرات شدیدم. از دوست‌هایم. از آن‌هایی که دوست‌شان دارم. همه این‌ها دارند تو را از من می‌گیرند. اصلاً چه می‌دانی که قضیه چیست؟ چه می‌دانی که من چه‌قدر دلم تنگ شده تا برایت بگویم که اشکم از ارتفاع بلند که خود کشی می‌کند وسط راه از ترس سکته می‌زند! روزی یک عالمه اشک مرده روی کاغذهایم می‌ریزد.  چه می‌دانی عدسی که درست می‌کردم، گل‌پر که می‌خواستم بریزم، دیدم نمی‌دانم گل‌پر دوست داری یا نه؟ چه می‌دانی چه عذابی دارد وقتی که نصفه شب است و نمی‌شود زنگ زد و پرسید که گل‌پر برایت چه رنگی است. که برایت گفت: گل‌پر باید یاسی باشد! ارغوانی کمرنگ. همین ندانستن‌ها و نگفتن‌های جزئی است که تو را از من می‌گیرد.عکس‌ها را می‌بینی و فکر می‌کنی پشت هر کدامشان قصه‌ای است که تو حتی جزء کوچکی از آن‌ها هم نیستی. دلت نمی‌آید لایک بزنی. این را از تمام عکس‌هایی که لایک نکرده‌ای می‌شود فهمید. چه می‌دانی که خاکستریِ لنزدوربین، برق چشمانت را روی همه عکس‌هایم انداخته. مهربان‌تر باش و به من بگو گل‌پر برایت چه رنگی است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر